اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید
اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید

اینجا باید حواسَت را خوب جمع کنی،باید ریزه کاری ها را بفهمی باید یک چیزهایی را خودِ خودَت یاد بگیری!خنده دار است میدانم!اما چه توقعی دارید از زنی که 14 سال جز زنانگی و جز رویا بافی کاری نکرده است...من خوب بلدم برس ریملم را چگونه روی مژه هایم بچرخانم که آنها را حجیم تر نشان دهد یا خوب میدانم وقتی قیافه ام خواب آلوده است دقیقا کجای پف چشم ام را باید تیره کنم که دیگران متوجه خواب آلودگی ام نشوند ...چیزهای دیگری هم هست که میدانم!مثلا خوب میدانم برای اینکه خورشت قیمه ام تیره نشود به جای پودر دارچین از چوب دارچین استفاده کنم، این را میدانم که نوزاد را باید چگونه بخوابانم تا کمتر دل درد بگیرد، یا خوب یاد گرفته ام در چه سنی چه واکنشهایی برای کودکان طبیعیست!میتوانم از چشمان دخترکم ترس،عشق،شور و هیجان را بی آنکه حرفی بزند تشخیص دهم ...چند وقتی هم هست که یاد گرفته ام کلاس را چگونه اداره کنم و یا برای جذب دانش آموز چه کار کنم ...اما اینجا خیلی چیزها را نمی دانم!فقط سعی میکنم خوب دقت کنم تا بتوانم تشخیص دهم مثلا با این دستگیره های لعنتی دیجیتال هر اتاق باید چطور رفتار کنم تا جیغ نکشند و نگویند یک تازه وارد به من دست زده است!!بقیه هم با نگاه های خسته در دلشان بگویند:پوووف!!باز یک تازه وارد آمد و بساط جیغ زدن درها باز شد... مثلا بلد نیستم قفل این دستگاه پانچ لعنتی را باز کنم و هرچه چشم میگردانم کسی را پیدا نمیکنم که راحت از او کمک بخواهم!به خصوص که بخشی که در آن مشغولم بخشیست که بهتر است کسی نداند تا به حال سابقه کار اداری نداشته ام!!

چند دقیقه ای طول کشید تا توانستم راه حل اش را بیابم و قفل لعنتی را باز کنم..یا یاد بگیرم چطور با تلفن خط عوض کنم و با داخلی های مختلف مرتبط شوم.یا آنقدر درون فایلها به قول میم جان، فضولی کردم که دستم آمد کجا مربوط به چه کاریست و برای چه کاری کدام فایل مهم است...با یک سری برنامه ها تا بحال کار نکرده ام و اینجا همزمان با کار سعی میکنم با آزمون و خطا بیاموزم که چطور کار آخر را تحویل دهم...

مدیر بخش، تنظیم یک نامه ی اداری را از من خواسته بود و حقیقتا مانده بودم که چگونه باید اینکار را انجام دهم اما از آنجایی که عسل جسور درونم این روزها بدجور بیدار است سعی کردم خودم راه حل را پیدا کنم و شروع به نوشتن کردم

چند دقیقه ی بعد نامه روی میز مدیر بود و او با لبخند تحسین برانگیزی آن را تایید کرد و گفت دست به قلم خوبی داری!نمی دانست چه نفس راحتی از ته دل کشیده ام وقتی کارم مورد تایید واقع شده...

و اما دیروز که قرار بر برگزاری جلسه ای بود که به بخش ما مربوط میشد و جناب دکتر "ف" قرار بود در جلسه حضور داشته باشند و هنوز خبری از ایشان نبود...مدیر بخش هم نبود و مدام برای سوال در مورد تشکیل این جلسه تلفن زنگ میخورد....تا اینکه تماسی از جانب مدیر بخش به بنده حالی کرد که :خانم "عسل ف" امروز و فقط در همین دو ساعت باقی مانده تمام کارهای مربوط به جلسه با خودِ توست!!!کاری پیش آمده و فکر میکنم وقت خوبیست خودَت را نشان دهی!!!

من اگر نخواهم خودی نشان دهم باید چکار کنم؟یکی بیاید دستم را بگیرد ببرد درون اتاق جانِ خانه ام یک لیوان دم نوش بدهد به دستم و بگوید بنشین آسوده خاطر موسیقی ات را گوش بده!!

درونم غوغایی برپا بود و همزمان تلفن به تمام مدیران داخلی و زدن بخشنامه و تنظیم ساعات و چک کردن محل برگزاری و دویدن ها را هم انجام میدادم...زمانی به خود آمدم که دیدم جلسه برگزار شده و نیروهای خدماتی مشغول پذیرایی هستند...و یک پیام از مدیر در تلگرام که : "آفرین بابت هماهنگی،پیگیری و جدیتی که امروز نشان دادی "ممنونم" !!

کارهایی که انجام دادم در روند شغلی اداری بسیار معمولی و ساده هستند و کار چندان شاقی نکرده ام اما برای خودم که عسل را خوب میشناسم یک تحول جدی ست و من با همه ی سختی هایی که دارد این تغییر را دوست دارم...

نظرات 17 + ارسال نظر
فاطیما یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 13:51


آفریییییییییییین

من پنج‌شنبه 21 مرداد 1395 ساعت 08:14

حتما پارتی خیلی کلفتی داشتی که تجربه کار اولت همچین جاییه
نوش جونت

از عروس حاج آقا بودن این یکی نصیب من شد گمانم

بهارنارنج شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 04:36

ای جانم... تو میتونی عزیزدلم و از پس کارها برمیای

مرسی از اینهمه انرژی

بهاره چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 14:51

خوشحالم خوشحالم از اینکه کم کم همه میفهمند چقدر توانایی
آقای د زن بودن قشنگترین حس دنیاست ای کاش عسل را می شناختی

ممنونم بابت اینهمه حس مثبت و خوب

آشتی سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 16:04

سلاااااااااااااام
وای چقدر خوشحالم. چقدر خوشحالم که پریدی تو آب. من وقتی رفتم مدرسه، همون اولش صد بار رو میزی رو مرتب کردم. تازه من یه آدم پررو بودم! بعدا کلاس برام عین اتاق خواب بود. بعد از سه سال که اومدم اینجا، ولی صادقانه به همه گفتم من تجربه کار اداری ندارم. باید ازتون کمک بگیرم. که خب البته شیوه کار هرکسی متفاوته.
امیدوارم بهتریها رو سر کار تجربه کنی. دوستهای خوب پیدا کنی که واقعا عمرت در کنارشون بیهوده هدر نشه.
و یه چیز دیگه. قطعا رئیس خوبی داری که اینقدر قشنگ حمایتت میکنه.
اگه کاری باشه در خدمیتم عسل خانم!

ممنون مهربون پر انرژی من

شهرزاد دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 17:03 http://koochebaghezendegi.blogfa.com

سلام عسل جان نازنین.تبریک به خاطر شغل جدید و وبلاگ جدید.آفرین به این همه جسارتت عزیزم.بی نهایت موفق باشی

ممنونم خوش قلب مهربون

تیلوتیلو یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 09:06 http://meslehichkass.blogsky.com/

این روزها داری کاری میکنی که راستی راستی عسل بشی
و این یعنی داری خودت را دوباره پیدا میکنی
نگران هیچی نباش

نجمه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 16:29

تبریک
تبریک
تبرررریک

نوشین شنبه 26 تیر 1395 ساعت 10:03 http://nooshnameh.blogfa.com

خیلی برات خوشحالم عسل جان. مطمئن هستم روز به روز این خودباوری بیشتر و بیشتر میشه و تواناییهای بیشتری در خود کشف خواهی کرد دوستم

ممنونم از حس خوب و گرمی که دادی عزیزم

مه شب پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 15:15

درود بر تو عسل بانو

تارا پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 12:40

آفرین اتفاقا خیلی هم کارهای سختی را انجام داده اید برای یک تازه وارد.انشااله که هر روز پیشرفت کنید.

الی جونی پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 11:32

وای عسل جون اگه بدونی چقدر خوشحالم واست که رفتی سرکار و داری تلاش میکنی برای موفقیت برای تغییر. واست دعا میکنم و آرزو میکنم روز به روز شادتر و موفق تر باشی

ممنونم بابت اینهمه مهر

بهار پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 11:16

اولاخونه نو مبارک...خخخخ این حالتهای که نوشتی چه واسه من اشناس مدونی تو دلت یکی رخت میشوره و میخوای فرار کنی اما خوب بعد به خودت میای و میبنی خوب انجامش دادی کلی کیفور میشی و ذوق میکنی و یه کمم غر که دفعه بعدی نخواهد بود و باز انجام میدی...

گاهی خیلی سخته بعد خوب میشه

مرضیه چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 12:57 http://because-ramshm.blogfa.com

الهی شکر که راضی هستید:)

ممنونم مهربان

سهیلا چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 12:48 http://nanehadi.blogsky.com

همینه دیگه،همه همین جوری شروع کردن.آفرین،وبلاگ نو مبارک.

زهره چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 12:05

آفرین عزیزم

شهرزاد چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 11:40

آفرین به تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد