یک روز هم می شود که پرده ها را کنار بزنم یک فنجان چای بریزم و بنشینم رو به باغ سبز پشت خانه و به سکون و سکوتش خیره شوم و با خودم بگویم بالاخره گذشت!
آنروز خواهد آمد که نفس راحتی بکشم "عسل یادت هست تو خیلی دردها را چند باره و چند باره چشیده ای؟"
ادامه مطلب ...