اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید
اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید

توی دایرکت اینستا داشتم غر میزدم از سبزه هایم که هیچ واکنشی جز ریشه های میکروسکوپی از خودشان نشان نداده بودند و هفت سینم بدون سبزه است..‌.سوزی داشت دلداری میداد که سبز میشه نگران نباش و من همچنان آن طرف غرغرویم افتاده بود به جانم و چشمم مدام به سبزه ی سبز نشده بود.

روزی که سبزه را گذاشتم یک قاشق باقی مانده از خاکشیر را ریختم توی گلدان بی استفاده ی کنار تخت

امروز اما همانطور که به سبزه ی سبز نشده ام چپ چپ نگاه میکردم و در دلم میگفتم خجالت نمیکشی یک جوانه محض دلخوشی ام نزدی!!!چشمم به این جوانه های ریز و زیبا خورد(عکس جوانه ها در صفحه ی اینستایم قابل مشاهده است)

نمیخواهم خیلی فلسفی اش کنم اما حسی عجیب داشتم 

انگار که گلدان کوچک زرد رنگ با نگاه عاقل اندر سفیهی میگفت همیشه اینطور نیست که از هر جایی که انتظار داری امیدت جوانه بزند

حالم خوب شد با سبز شدن این دانه های کوچک .

.

.

سال عجیبی پشت سر گذاشتیم و جای زخمهایمان هنوز تازه است 

شاید برسد روزی که از جایی امیدی سبز شود، جوانه زند ...

از جایی که انتظارش را نداشتیم ...

+در خانه ماندن و قرنطینه عجیب بود و تازگی داشت سبک زندگی ام تغییر کرد وقت کردم خودم را در زمینه هایی بسنجم و نتیجه برایم جالب بود

+باباجی که سکته کرد ویلای شمال را فروختیم و سرویس گل سرخی مامانی شد سهم من از یک دنیا خاطره...اول میخواستم نگهشان دارم برای بعد ها اما روزهای گذشته به من ثابت کرد به بعد ها دل نبندم و حالا ...همین حالا لذت ببرم از هرچه هست و نیست و باقی را به دست روزگار بسپارم +جدا از خودکفا شدن در زمینه ی پخت نان و شیرینی و پیتزا و ...باقی چیزها بوی قدمهای بهار از باغ رو به پنجره ی اتاق هنوز میتواند دلیلی باشد برای لبخند

همراهان همیشگی ام برایتان نور،امید ،سلامتی و شادمانی آرزو دارم سال نو بر تک تک شما خجسته باد.

یک روز هم می شود که پرده ها را کنار بزنم یک فنجان چای بریزم و بنشینم رو به باغ سبز پشت خانه و به سکون و سکوتش خیره شوم و با خودم بگویم بالاخره گذشت!

آنروز خواهد آمد که نفس راحتی بکشم  "عسل یادت هست تو خیلی دردها را چند باره و چند باره چشیده ای؟" 

ادامه مطلب ...