اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید
اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید

*باشگاه ثبت نام کرده بودم و به شدت پیگیر ورزش کردن بودم.از سر کار به سرعت خودم را به باشگاه می رساندم و از باشگاه بدون مکث به خانه می رفتم.اینکه مدیر عامل قبول کرده بود دوساعت از وقت کاری را نباشم خیلی امتیاز بزرگی بود آنهم در شرکتی که نیمه وقت کار کردن در آن تقریبا  غیر ممکن است.  

به خانه که می رسیدم مشغول کارها می شدم از نظر خودم همه چیز روی نظم بود اما مشاور دخترک چیز دیگری گفت.

اینکه زمان باقی مانده از روزم را به باشگاه می رفتم در دید دخترک یک جور پس زدن او بود.

توقع داشت حالا که میتوانم زودتر کنار او باشم وقتم را به هیچ چیز دیگری اختصاص ندهم و من به او حق می دادم.تمام دوران نوجوانی ام تنها انسان صمیمی که کنارم بود مادرم بود وآنقدر با او دوست بودم که خلا کم حرفی و دوری از پدرم را کاملا پر می کردم.

با پدرم رابطه ی نزدیک نداشتم و یا می توان گفت اصلا رابطه ای نداشتم جز سلام و علیک و شب بخیر هایی که آرام میگذشت.اما مادرم بهترین و نزدیک ترین همدمم بود.حالا دلم نمی خواست همین را هم از دخترک بگیرم.باشگاه را کنار گذاشتم و روزها دو ساعت زودتر از همیشه کنار دخترکم هستم با هم استراحت می کنیم وقت می گذرانیم و حرف می زنیم.گوشه گیری و عصبانیت هایش کمتر شده و منطقی تر با هر چیز برخورد می کند.

یک عدد گن ساعت شنی هم خریده ام که به سان زره های جنگی هر روز صبح می پوشم تا وقتی 8 ساعت از روز را پشت سیستم بی تحرک نشسته ام اجازه ندهد خیلی خودم را رها کنم.

آنقدر حرف نگفته درون ذهنم انباشه شده که گاهی هنگام نوشتن نمی توانم به آنها نظم دهم 


*برنامه ی جمعه های رنگ رنگی هنوز پابرجاست با این تفاوت که "د" گاهی با غرغر و نارضایتی برای حاج آقا غذا می برد و حتی منت این کار را هم بر سر من می گذارد.

خنده دار است می دانم.

من هم به بیچارگی اش می خندم!حتی گاهی دلم برای روزهایی که پیر و تنهاست می سوزد...


*یک کار و بخش دیگر در محل کارم به من واگذار شده و راستش را بخواهم مثل هر تغییری به هر طریق با آن جنگیدم

شما که غریبه نیستید از خودی ترین ها هم خودی ترهستید می دانید تغییر برای من چقدر ترسناک است.

اما کار جدید یک جورهایی سرگرم کننده و دوست داشتنی ست بیهوده مقامت می کردم.

صبح به صبح که اینجا پشت سیستم می نشینم سعی میکنم با خودم تکرار کنم این تغییر و این اضافه شدن مسئولیت نشانه ی خوبیست.بگذریم که دخترک غرغروی درونم با آن موهای ژولیده و شلوار راحت و تاپ گل و گشادش می آید و مدام میگوید دلش می خواهد در خانه کار کند و زمان همه چیز دست خودش باشد اما طبق معمول با بی توجهی او را می رانم و میگویم فعلا امکان راه انداز کار شخصی نیست.

الان زمان رسیدن به هدفهاییست که قبل از راه اندازی کار شخصی برنامه ریزی شده اند.

روزهایم کوتاه شده اند وقت کم می آورم و این خوب نیست.

چند روزیست سعی می کنم کنار کارها برنامه هایم را هر جور شده بگنجانم و این مستلزم هماهنگی با زمانهاییست که دخترک می تواند کنار مامان بماند.

باید بیایم و از خیلی چیزها برایتان بنویسم 

خودم هم خوب می دانم 

شاید هم توانستم و با گوشی موبایل گاهی"شرکت نوشته ها"را برایتان در اکانت اینستاگرامم گذاشتم.



برای کسانی که آیدی اینستاگرامم را ندارند : injamadresenist



نظرات 12 + ارسال نظر
هانیه سه‌شنبه 17 بهمن 1396 ساعت 23:45

ایشالا خدا کمک تون می کنه و مشکلات تون حل میشه

محسن شنبه 13 آبان 1396 ساعت 10:00 http://chizkhol.blogfa.com

سلام عسل خانم
نمیدونم منو یادتون میاد یا نه. خیلی وقت بود که نخونده بودمتون، اما اومدم و همه پست هایی که نخونده بودم رو خوندم. کامنت هم گذاشتم اما فکر کنم ندیدید. یاد اون روزهای اول بخیر. وبلاگ منو میخوندین و نظر میدادین و منو خیلی خیلی خوشحال میکردین. واقعا متاسفم از این حجم نامردی و بلاهت جناب "د" . امیدوارم زودتر اون اتفاق خوبی که باید برای زندگیت بیفته و با دختر کوچولوی نازت به بهترین و قشنگترین آرزوهاتون برسین. راستی من دیگه وبلاگ نمی نویسم. اگر ایمیل بدین بهم خیلی خوشحالم میکنین

سلام چه حیف که دیگه نمی نویسی
جواب کامنت رو دادم دفعه ی پیش و گفتم چقدر خوشحال شدم که اومدی به وبلاگم و پیدات کردم ...یادمه کلی خنده می آوردی روی لبم :)

چکامه شنبه 6 آبان 1396 ساعت 14:24

چقدر نگاهتون به زندگی زیباست ❤❤❤

ممنونم مهربان

ساناز چهارشنبه 3 آبان 1396 ساعت 08:46

سلام. خیلی بده که همیشه مجبوریم به خاطر بچه ها کوتاه بیایم و حق رو به اون ها بدیم. اما خب. اون قسمت منتی که به سر تو میذاره رو کاملا درک میکنم . چون از نزدیک دیدم. برخورد پدرم با مادرم سر خانواده پدری دقیقا همینجوریه. خیلی خنده دار که نه غصه داره والله

سلام قبول دارم ...دردناکه

امیر نقدی لنگرودی سه‌شنبه 2 آبان 1396 ساعت 12:52 http://noghte-az-sarkhat.blogfa.com

شبیه پیچ و خم های" هراز "و "جاده ی چالوس "
دلم آشفته ی پائیز ِ جنگل‌های موهایت

امیر نقدی لنگرودی

ظهر پاییزیتون بهاری و رویایی
دعوتید به غزلخوانی از
نقطه از سر خط

چنانچه به تبادل لینک تمایل دارید در خدمتتون هستم

راما یکشنبه 30 مهر 1396 ساعت 12:33

اراده در شما حرف اول رو میزنه

امیدوارم بتونم با اراده باشم

رهگذر شنبه 29 مهر 1396 ساعت 19:54

سلام

من چیزی را که شنیدم می گم. صحت و سقمش را خودتون تحقیق کنید. می گن انجام دادن یوگا بدون مربی ریسکه. ممکنه با حرکت اشتباه به مفاصل و استخونهاتون آسیب بزنید.
می تونی سی دی هم بگیری یا آنلاین از ویدیوهای یوتیوب استفاده کنی ( البته اگه خواستی بدون مربی کار کنی و مورد اول حل شده است ). کانال تلگرام یوگا هم هست.

مرسی بابت اطلاع و توجه

خورشیدبانو جمعه 28 مهر 1396 ساعت 00:43

خخخخ چقدر با اون قسمت دخترک شلوارک پوش مو ژولیده حالم خوب شد راستش منم به همین درد دچارمو از کار بیرون بیزارم دلم میخواد تو خونه کار کنمو هروقت دلم خواست تنبلانه فرو برم تو مبلو زانوهامو بغل کنمو دمنوش مورد علاقه امو مزه مزه کنمو بیخیال دنیا کیفور شم واسه خودم یا مچاله بشم بین مبل و شوفاژ و کتاب بخونمو چای بخورم...ولی خوب شرایط زندگی نمیزاره همزاد نادیده من بعضی وقتا مجبوریم بگذریم از دلخواه هامون برای ادما و شرایط مهمتر خسته نشو ادامه بده

حالا که فکر می کنم باید بیای با من زندگی کنی

آشتی سه‌شنبه 25 مهر 1396 ساعت 09:06

سلام عزیزم. صبح بخیر.
اینکه میای وبم رو میخونی وااااااااااقعا خوشحالم میکنه. من خودم خیلی چیزها رو از تو یاد گرفته و میگیرم. عزیزی.
چقققققققققدر کارت خوب بوده که تو این مدت کم، اینجوری خودتو نشون دادی که مسوولیت جدید بهت داده اند. من آدمهایی رو میشناسم که تو این ده دوازده ساله، همون یه کار رو هم به زور انجام میدن.
پس باید بهت تبریک گفت.
خانم کارمند همیشه در حال تقسیم وقت و انرژی بین کار و خونه و بچه و خودشه! و این جدال تا آخر هم باهاشه و اصلا قسمت جدانشدنیشه.

سلام عزیزم روزت بخیر باشه
ممنونم از اینهمه حس خوبی که بهم می دی
و اما مادر کارمند ...تقسیم وقت و انرژی برای من می تونه با کار در معدن برابری کنه حتی

مشاوره دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 13:37

سلام
ورزش جمعی باشه عالیه تنها باشی خسته میشی.
بستگی به روحیه ات داره برخی تنهایی خوب ورزش میکنند و وسطش رها نمیکنند.دخترک هم می بردی ورزش.چه اشکال داره اونجا بازی کنه.اگر هم بتوانی همون نزدیکی یک باشگاه یا کلاسی براش تنظیم میکردی اینطوری دخترک هم تنها نمی ماند.
.................
بهت ارتقا پست و مقام را تبریک میگم.اولش سخته اما مثل همه کارها آسون و تکراری و کم کم کسل کننده میشه.پس از کارهای نو و جدید و تنوع در زندگی نترس.یک روزی همون نو کهنه و تکراری میشه.
................
ورزش کتابی حال نمیده.فقط گروهی خوبه.سعی کن صبح جمعه با دخترک کوه بری.با گروه های کوهنوردی که ماشاالله زیاد شده روحیت عوض میشه.برای دخترک هم خوبه.
...............
کار خوبی کردی کنار دخترک ماندی.معلومه یک مادر 20 هستی جایزه ات هم اینه
معلومه دل شما واقعا این شکلی هست
................
نظرتون را درباره برخی پیامهایم را ندادی؟؟؟
حالا فهمیدم چرا این چند وقت مطلبی نمی نوشتی و نظرات بدون پاسخ مونده بود.رئیس شدی دیگه وقت خوندن نداری باید وقت قبلی بگیریم یکم زود به زود بیا بنویس دلمون برات تنگ میشه.کمی نگرانت شده بودیم.مهرماه هم یک مطلب آخر نوشتی.نذاشتی وقفه بیوفته.عالی بود.
.................
موفق باشی

سلام ممنونم از پیشنهادات :)
از جایزه هم ممنون
جواب کامنت خصوصیتون رو ایمیل کردم براتون

اسکارلت دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 12:46

یه مدت با تو همدرد بودم عسل. به جای تو نرسیده بودم ولی جنگ شروع شده بود. تا اینکه به خودش اومد و اوضاع خیلی بهتر شد. جالب اینه که هیچ وقت عاشقم نبودم. هنوزم پیشی خودم رو بدون اون تصور می کنم. فقط چون پدر خیلی خوب برای پسرم و همراه خوب برای منه موندم ولی عاشقم نیستم. خیلی از ادمهای پایین پنجره ات درد مشترک دارن. ورزش خیلی خوبه. اون کتاب هم که معرفی کردن بهت تعریفش رو خیلی شنیدر. پیلاتس هم می تونی کار کنی. حتی شده هفته ای یک روز برو حرکاته رو یاد میگیره می تونی خودت انجام بدی.

چه خوب که بهتر شده اوضاع اما خیلی وقتا با خودم میگم پس ما چی؟صرفا برای اینکه یک نفر پدر خوبیه ...زندگی ما چی می شه؟؟؟

مهران دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 11:58 http://30-salegi.blogsky.com

سلام
خسته نباشی واقعا !!

چرا بجای باشگاه و صرف اینهمه وقت برای رفت و آمد ، ورزشی مثل یوگا رو امتحان نمی کنی ؟ نیم ساعت که هر روز وقت بذاری ، حتی قبل از خواب ، تو خونه خیلی راحت میتونی انجامش بدی ....
کتاب یوگا در بیست و هفت روز رو من از تمام کتابهای آموزشی دیگر بیشتر و بیشتر توصیه میکنم...حرکات دسته بندی شدن و خیلی خوب و موثر هم توضیح داده شده...برای کاهش سایز و افزایش انعطاف بدن و سایر مسایل خیلی خوبه...بقول بعضی ها : مجرب است...تجربه شده..

سلام
واقعا کتاب می تونه خوب آموزش بده؟آخر این هفته برم بگیرم ...عاشق یوگام اما هر کار کردم ساعتهاش به ساعتهای آزادم نخورد :( حالا هم که باشگاه تعطیل
اما اگه تو خونه انجام بدم دخترک هم همراهی می کنه و خیلی دوست دارم که اون هم یاد بگیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد