اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید
اینجا مدرسه نیست

اینجا مدرسه نیست

قبل از خواندنم به وبلاگ پیشین سری بزنید

همین که سوییچم را روی میز کار گذاشتم چشمم به چراغ چشمک زن تلفن افتاد 4 تماس بی پاسخ از خانه ی مامان!چشمهایم گرد شد و با خودم گفتم  8 صبح خدا به خیر کند باز "د" بابت کارهای سند خانه چه گندی زده که بابا شاکی شده و 8 صبح با من تماس گرفته؟!همان موقع تلفن دوباره زنگ خورد،نفس عمیقی کشیدم و گوشی تلفن را برداشتم...  

پله های مجموعه مرا نمی دیدند یا من آنها را ؟! نمی دانم !!!اما دوبار با سرعت هر چه تمام تر زمین خوردم تا به پارکینگ برسم...آسانسور لفتَش می داد...عجله داشتم!

توی اتوبان صدر هزار راننده ی سرخوش وجود دارد که دوست دارند با سرعت 30 الی 40 سرخوشانه و ملایم رانندگی کنند و به هیچ کجایشان هم نیست که کسی باید زود خودش را برساند!

خیابان های این شهر پر است از چراغ قرمز های بی ملاحظه ای که نمی فهمند پشت تلفن با صدای در مانده به تو گفته اند باید خودت را همین الان برسانی.صدای مامان...گریه اش درون سرم می پیچد و دردی داخل گلویم بالا و پایین می رود.نزدیک کوچه می شوم و به خودم می گویم حالا دیگر بس است!نفس عمیق می کشی! سکوت می کنی !بغض نداریم ها!حواست را خوب جمع کن!به چشمانم توی آینه نگاه می کنم.خیس نیستند.

مامان سوار می شود دارد اشک می ریزد.سلام می دهم و به طرف بیمارستان می رویم.بابا دیشب بی هیچ سابقه ای حالش بد می شود و بعد از اینکه به بیمارستان می رسند سریعا بستری و به سی سی یو منتقل می شود.مامان آمده بود خانه که برایش وسیله ببرد اما نتوانسته بود برای برگشتن به بیمارستان رانندگی کند.بالاخره دلش آمده بود و به من تلفن کرده بود.

طبق معمول همیشه می دانم که مامان با همه مهربانی و دلرحمی و محبتش ،یک ایراد بسیار بزرگ دارد و آنهم عدم مدیریت است!

مدیریت بحران،مدیریت احساسات و مدیریت روابط...شاید دلیلَش این است که مدیریت و درایت  لازم در زندگی را همیشه پدرم به عهده گرفته و مادرم تمام اوقاتی که حس می کرده مشکل با خطری وجود دارد به پدرم پناه برده.

نوجوان که بودم کم کم از حرفهایی که از مادرم می شنیدم متوجه دلخوریهایش می شدم.با تمام وجود بی دفاعیَش را حس می کردم و تا آنجا که می توانستم از او حمایت می کردم.

حالا کنار من نشسته بود و من می دانستم اگر خم به ابرو بیاورم همه چیز بدتر خواهد شد.دقیقا داشت مثل کسانی که عزیزشان را دارند خاک می کنند حرف می زد!! عصبانی بودم اما نمی توانستم چیزی بگویم...مثل تمام وقتهایی که عصبانی می شوم از اینکه در اوضاعی که همه نیاز به آرامش دارند همه چیز با شلوغ کاری و مرثیه همراه شود...

بابا را به اتاق عمل برده بودند برای آنژیوگرافی، کافی بود مامان کلمه ای از پرستاری بشنود تا دوباره شروع کند به عزاداری!

تا بابا را بیاورند و به ccu منتقل کنند.از تمام ترفندهایی که می توانستم استفاده کردم تا فضا را کمی آرام کنم.

بابا خوب بود.گفته بودند به ثانیه ای ممکن بود سکته قلبی وحشتناکی بکند اما خدا به کدام کار خوبمان نگاه کرده بود که این رحم را شامل حالمان کرد نمی دانم.

تنها مدام به او میگفتم ممنونم!مدام زیر لب می گفتم ممنونم که خداییَت را در حقم تمام می کنی هر روز و هر روز و من چقدر خوشبختم که چون تویی دارم درون تک تک لحظه هایم.

______________________________________________________________________

بی ربط نوشت:

+آدمهای "یا همه یا هیچ" را درگیر مساله ی متعفن نسیه بودن نکنید!!! مُرده می شوند!

+یادم نرود همیشه ادعاکردن  و مدعی بودن خیلی راحت است اما در عمل چقدر به وضوح می بینیم که خیلی ها طبل تو خالی اند و پر سر و صدا...

+زندگی واقعیات لعنتی و کثیفی دارد که گاهی تحمل باورشان سخت است اما بالاخره باور می کنیم...

+یک زمانهایی در زندگی هست که "دیر" می شود!کاش قبل از هر دیر شدنی قدم بر داریم...

+آهای شمایی که خالی خالی رفتید و رای داده اید استقلال 6 تا خورده بیایید جواب بدهید برادران دلواپس منتظرند...

+بازرسی حجاب در ادارات چی می گه این وسط؟




نظرات 17 + ارسال نظر
ماندگار پنج‌شنبه 1 تیر 1396 ساعت 00:27 http://mandegarnail.mihanblog.com

عسل جان کجایی؟؟
هر روز سر میزنم . الان دلم شور افتاد . خوبید که ؟

خوبم مهربان همراه

آشتی چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت 14:58

سلام.
عجیبه. یادم چند وقت پیش این پست رو باز کردم. ولی حتما نخوندمش!!!
الان دیدم و تا آخر خوندم.
خوبه بابا؟ خودتون خوبین؟
خودت چطوری عسل جانم؟

پدرم الان بهترن
خدا رو شکر من هم خوبم :)

سحر سه‌شنبه 23 خرداد 1396 ساعت 10:27 http://sf22761.blogfa.com

خدا رو شکر که همه چیز مرتبه عزیزم

ممنونم مهربون

راما دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت 12:28

خداروشکر که به موقع تشخیص دادن. انشالله به زودی سلامتی کامل حاصل بشه.

سرن پنج‌شنبه 18 خرداد 1396 ساعت 02:46

امیدوارم زودتر حال پدر خوب و سلامت شه!
بی ربط نوشت ها هر کدومشون به تنهایی یه پست بودن!

صبا سه‌شنبه 16 خرداد 1396 ساعت 08:52

ایشالله سلامتشان رو خیای زود به دست بیارن

سوسن همون سوگل سردرگم سابق دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت 03:33

الحمدالله که حالشون خوبه برات دعامی کنم تاهمیشه سایشون بالاسرت باشه

یک خواننده وب شنبه 13 خرداد 1396 ساعت 15:49

سلام .خدا رو شکر که خطر رفع شد .
به دلیل اینکه طب سنتی ریشه نگر هست می توان از نظر یک پزشک طب سنتی معتبر هم استفاده کنید .

سلام
من خودم طب سنتی رو بارها تجربه کردم و قبول دارم که عالیه ممنونم از راهنمایی

زیبا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 15:34 http://roozmaregi40.persianblog.ir/

راستی میدونستی تقریبا تمام داروهایی که در آنژیوگرافی مصرف میشه از طریق شرکنم و من ریلیز میشه. خوشحالم که میتونم در سلامت هموطنانم نقش کوچکی داشته باشم و سعیم اینه که با دقت فراوان کارم رو انجام بدم

چند باری توی پستهات خونده بودم زیبای عزیز
چقدر عالی که کاری که می کنی اینهمه حس خوب بده بهت

زیبا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 15:30 http://roozmaregi40.persianblog.ir/

خدا رو شکر که بخیر گذشته. ناراحت نباش عسل عزیز. این روزها خیلی راحت رگهای قلب با یک آنژیو گرافی یا حداکثرش یک استنت باز میشوند. اصلا جای نگرانی نیست.

زهره پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 12:01

خداروشکر به خیر گذشته عزیزم شاد باشی

سهیلا پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 09:38 http://nanehadi.blogsky.com

خدا رو شکر .بخیر گذشت .

ماندگار پنج‌شنبه 11 خرداد 1396 ساعت 06:07 http://mandegarnail.mihanblog.com

امیدوارم سلامتی چتر زندگیتون بمونه .
دیدن عزیزترین ها در لحظه های دردناکی مثل بیماری عذاب آوره . قوی بودنت و مدیریتت عالی بود ‌. دست مریزاد عسل جان .

زینب چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 21:10

سلام
اصلاااا انتظار نداشتم با این اتفاق رو به رو بشم .
فکر می کردم یه خبر خوب از خودتون میخواین بدین .

الهی که بلا دور باشه و همیشه سلامت و شاد باشین

خدا همیشه همراه و یاورتون

آنا چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 13:12

خدا رو شکر به خیر گذشت

زن کویر چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 12:23 http://zanekavirrr.blogfa.com

به خیر گذشت پس. خدا را شکر

Baran چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت 11:05 http://haftaflakblue.blogsky.com/

الحمدالله.خدارو شکرکه خطر برطرف شد.
سلامت بمانند وبمانید
______

ممنون مهربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد